شرح شهادت امام رضا (ع) + شهادت امام رضا از زبان اباصلت هروی

شرح شهادت امام رضا (ع) + شهادت امام رضا از زبان اباصلت هروی
605
دسته‌بندی نشده

شرح شهادت امام رضا «ع»

به مناسبت شهادت امام رضا «ع» شرح کاملی از نحوه شهادت امام هشتم امام رضا «ع» قرار دادیم.

 

در روایتی از اباصلت آمده است:

«مأمون، امام رضا «ع» را فراخواند و ان حضرت را وادار کرد از انگور بخورد. ان حضرت به واسطه ان انگور مسموم شد.»

درباره نحوه شهادت امام رضا «ع»؛ بیشتر عالمان شیعه و همچنین تعداد زیادی از علمای اهل سنت، قائل هستند که ان حضرت مسموم و شهید شده است.

 

تولد امام رضا :

امام علی بن موسی الرضا«ع» هشتمین امام شیعه،

در روز 11 ذی القعده 148ه. ق در شهر مدینه، جهان رابه نور وجود خویش روشن ساخت.

نام شریف او «علی» و کنیه ی مشهور ان حضرت «ابوالحسن» و لقب های‌ مشهور ان گرامی

«رضا، غریب الغرباء، معین الضعفاء، شمس الشموس و انیس النفوس» است.

 

پدر بزرگوار ایشان، امام موسی بن جعفر«ع» هفتمین امام شیعه است

و مادر گرامی ان حضرت، بانوی مکرمه ای به نام «تکتم» که نجمه نیز نامیده می شد

و زمانی که خداوند فرزندی چون «علی بن موسی»«ع» به وی عنایت کرد، وی را «طاهره» نامیدند

؛ چرا که صدف وجودش گوهری چون امام معصوم را در خود پرورش داده بود.

 

شرح شهادت امام رضا (ع) + شهادت امام رضا از زبان اباصلت هروی

از این مصیبت هر دلی پر شرر شد

که ثامن الائمه پاره جگر شد

فاطمه گریان این غم عظمی

واویلا واویلا آه و واویلا

شهادت امام هشتم تسلیت باد

 

فرزند امام رضا:

امام رضا«ع» از بانویی پاک سرشت به نام «سبیکه»

دارای فرزندی شد که وی را «محمد» نام نهاده و «جواد» لقب دادند.

هنگامیکه مامون بر اساس اهداف سیاسی خود،

حضرت رضا«ع» را بر خلاف میل ان گرامی از مدینه به طوس آورد،

به منظور دست یابی به هدف خویش، دختر خود راکه «ام حبیبه» نام داشت به ازدواج امام رضا«ع» در آورد،

ولی ام حبیبه هرگز به خانه ی امام راه نیافت و همان‌ گونه دوشیزه باقی ماند.

نظریه مشهور در بین عالمان شیعه این است که حضرت رضا«ع»

تنها یک فرزند به نام «محمد بن علی الجواد» داشته است.

اگرچه برخی منابع دو یا پنچ فرزند برای ان امام نام برده اند.

امام علی بن موسی«ع» به سال 183ه. ق در سن 35 سالگی

پس از رحلت پدر ارجمندشان امام موسی بن جعفر«ع» به امامت رسید.

 

وفات امام رضا : دوره ی امامت ان حضرت 20 سال استمرار یافت و چنان که خود فرموده بود،

از سفری که مامون بر ان گرامی تحمیل کرد، هرگز به میهن بازنگشت

ودر سرزمینی دور از زادگاه و خانواده اش به روز 30 صفر 203ه. ق

در سن 55 سالگی مظلومانه به شهادت رسید

ودر دیار «طوس» ان جا که اکنون «مشهد» نام گرفته است بدن مطهرش مدفون شد.

 

شرح شهادت امام رضا (ع) + شهادت امام رضا از زبان اباصلت هروی

عبا کشیده به سر غربتی نهان دارد

نگاه زار به این حالش آسمان دارد

به یک قدم نرسیده دوباره می افتد

مشخص است تنی زار و ناتوان دارد

به سوز زهر پذیرایی از غریبی شد

چه یادگاری تلخی ز میزبان دارد

شهادت امام رضا(ع) تسلیت

 

درباره شهادت امام رضا «ع»

البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلاف‌نظرهایی وجوددارد؛ اما قول مشهور این است که ان حضرت، توسط «مأمون» خلیفه عباسی مسموم و به شهادت رسید.

 

برخی از علمای اهل سنت بر این نظرند که مأمون، امام رضا «ع» را مسموم نکرده است و برای این گفته خود دلائلی هم ذکر می‌کنند. از جمله ان دلائل این است که مأمون دختر خود رابه همسری امام جواد «ع» درآورد.

 

مأمون به برتری امام رضا «ع» در برابر علما استدلال می‌کرد. بعد از درگذشت امام رضا «ع» مأمون بسیار ناراحت و غمگین بودو…

 

در ادامه خواهیم گفت که به هیچ یک از دلائل دراین رابطه نمی‌توان استناد کرد.

 

همچنین عده‌ای از علمای اهل سنت نیز بر این باورند که امام رضا «ع» مسموم شده است و عامل جنایت، عباسیان اما شخصی غیر از مأمون، بوده است.

 

برای نمونه؛ ابن‌جوزی می‌گوید: «وقتی عباسیان دیدند خلافت از دست آن ها خارج شد «به واسطه ولایت‌عهدی» و به دست علویان افتاد، امام رضا «ع» را مسموم کردند.» این قول نیز چندان صحیح بنظر نمی‌رسد؛ زیرا «بیشتر مورخان و راویان اجماع دارند که مأمون زهر رابه امام «ع» داده نه غیر او.»

 

همچنین روایات مستندی از امام رضا «ع» وارد شده است که در ان؛ حضرت شهادت خودرا پیش‌گویی کرده و عامل این جنایت را مأمون دانسته است.

شرح شهادت امام رضا (ع) + شهادت امام رضا از زبان اباصلت هروی

افتاده ای بر روی خاک و پر نداری

جز دیده ی تر مونسی دیگر نداری

آنقدر غربت می چکد از جسمت آقا

ناخواسته می گویمت مادر نداری

شهادت امام رضا(علیه السلام) تسلیت باد

 

امام رضا «ع» به هرثمه بن اعین می‌گوید:

«موقع مرگ من فرا رسیده است. این طاغی «مأمون» تصمیم گرفته مرا مسموم کند…»

 

عده‌ای از پژوهشگران معتقدند که شورش عباسیان در بغداد و تصمیم مأمون برای حضور دراین شهر، سبب شد تا نزدیکان این خلیفه به وی هشدار دهند که در نبود وی و حضور ولیعهد ـ که منظور امام رضا «ع» بود ـ کار حکومت به مشکل برخواهد خورد و به همین دلیل، مأمون، امام رضا «ع» رابه شهادت رساند.

بنظر می‌رسد انگیزه اصلی مأمون در به شهادت رساندن امام رضا «ع» همین مطلبی باشد که ذکر شد. چرا که قیام عباسیان در بغداد جز به خاطر ترس از روی کار آمدن علویان نبوده است.

 

شهادت امام رضا «ع» : طبری می‌نویسد:

«مأمون نامه‌ای به بنی‌عباس در بغداد نوشت و مرگ علی بن موسی «ع» رابه آنان اعلام کرد و از آنان خواست که به اطاعت او درآیند؛ زیرا دشمنی آنان با او جز با بیعت وی با علی بن موسی «ع» نبوده است.»

 

از دیگر موجباتی که مورخان در قتل امام رضا «ع» ذکر کرده‌اند، کینه‌ای می‌دانند که مأمون از امام رضا «ع» به دل گرفته بود. طبرسی می‌نویسد: «علتی که موجب شد مأمون، امام رضا «ع» رابه شهادت برساند، این بود که ان حضرت بی‌محابا «و بدون ترس» حق را در برابر مأمون اعلام می‌کرد. در بیشتر موارد در مقابل او قرار می‌گرفت که موجب عصبانیت و کینه او می شد…»

 

همانگونه که بیان شد، از نظر روایات شیعی، شکی نیست که مأمون، حضرت رضا «ع» را مسموم کرد. اما اینکه کیفیت این عمل چگونه بوده است، چند نوع روایت وجوددارد که به آن ها اشاره می‌کنیم.

 

روایتی را شیخ مفید از عبدالله بن بشیر نقل کرده که عبدالله گفت:

«مأمون به من دستور داد که ناخن‌های خودرا بلند کنم … سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه تمر هندی بودو به من گفت: این رابه همه ی دو دست خود بمال … سپس نزد امام رضا «ع» رفت و به من دستور داد که انار برای ما بیاور. من اناری چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود ان را بفشار.

 

من فشردم و مأمون ان آب انار رابا دست خود به حضرت خورانید و همان سبب مرگ ان حضرت شد و پس از خوردن ان آب انار، دو روز بیشتر زنده نماند.»

روایت دیگری را شیخ مفید از محمد بن جهم ذکر کرده که می گوید: «حضرت رضا «ع» انگور دوست می‌داشت. پس قدری انگور برای حضرت تهیه کردند.

 

در حبه‌های ان به مدت چند روز سوزن‌های زهرآلود زدند. سپس ان سوزن‌ها را کشیده و نزد ان بزرگوار آوردند … ان حضرت از ان انگورهای زهرآلود بخورد و سبب شهادت ایشان شد.»

 

روایتی از اباصلت هروی نیز نقل شده که می گوید:

«مأمون، امام رضا «ع» را فراخواند و ان حضرت را وادار کرد از انگور بخورد. ان حضرت به واسطه ان انگور مسموم شد.»

بنابراین، ادله‌ای که اهل سنت ذکر کرده‌اند که مأمون امام رضا «ع» رابه شهادت نرسانده بی‌اساس است؛ چرا که مأمون فردی بود که به خاطر حکومت، برادرش امین رابه قتل رساند و محبوبیت امام رضا «ع» در نزد او از برادرش بیشتر نبود. و گریه ظاهری او بعد از مرگ امام «ع» به جهت منحرف کردن اذهان علویان و طرفداران امام رضا «ع» بوده است.

 

بعد از شهادت امام رضا «ع» شیعیان، بدن شریف ان حضرت را در خراسان تشییع کردند. این تشییع جنازه به حدی پر شور بود که تا ان زمان مثل ان دیده نشده بود.

 

همه ی طبقات در تشییع جنازه امام حاضر شدند. ان امام همام، درسال 203 قمری در شهر طوس به خاک سپرده شد و بارگاه عظیمش امروز میزبان صدها هزار عزادار است، در حالی که هیچ نشانی از خلافت پهناور مأمون وجود ندارد.

 


 

شرح شهادت امام رضا (ع) + شهادت امام رضا از زبان اباصلت هروی

شهادت امام رضا «ع» از زبان اباصلت هروی

 

خبر از شهادت خویش به اباصلت
اباصلت هروی می‌گوید:
من در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم. به من فرمود:« ای اباصلت! داخل این قبّه ای که قبر هارون است، برو و از چهار طرف ان کمی خاک بردار و بیاور.»
من رفتم و خاک ها را آوردم.
امام خاک‌ها را بویید و فرمود:« میخواهند مرا پشت سر هارون دفن کنند، ولی در آنجا سنگی ظاهر می‌شود که اگر همه ی کلنگ‌های‌ خراسان را بیاورند، نمی‌توانند ان را بکَنند.» و این سخن را در مورد بالای سر و پایین پای هارون فرمود.

بعد وقتی خاک پیش روی هارون یعنی طرف قبله هارون را بویید، فرمود:« این خاک، جایگاه قبر من است. ای اباصلت، وقتی قبر من ظاهر شد، رطوبتی پیدا میشود.

 

من دعایی به تو تعلیم می‌کنم. ان را بخوان. قبر پر از آب میشود. در ان آب ماهی های‌ کوچکی ظاهر می‌شوند. این نان راکه به تو می‌دهم برای انها خرد کن.

 

آن ها نان را می‌خورند. سپس ماهی بزرگی ظاهر میشود و تمام ان ماهی های‌ کوچک را می بلعد و بعد غایب می‌شود. در ان هنگام دست خودرا روی آب بگذار و این دعا راکه به تو می‌آموزم بخوان. همه ی‌ی آب‌ها فرو می‌روند.

 

همه ی‌ی این کارها را در حضور مأمون انجام ده.»
سپس فرمود:« ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می‌روم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.»

 

مسموم شدن امام با انگور

فردا صبح، امام در محراب خود به انتظار نشست. بعد از مدتی مأمون غلامش را فرستاد که امام را نزد او ببرد. امام به مجلس مأمون رفت و من هم به دنبالش بودم. در جلوی او طبقی از خرما و انواع میوه بود. خود مأمون خوشه ای از انگور به دست داشت که تعدادی از ان را خورده و مقداری باقیمانده بود.
با دیدن امام، برخاست و وی را در آغوش کشید و پیشانی اش را بوسید و کنار خود نشاند. سپس ان خوشه انگور رابه امام تعارف کرد و گفت:« من از این انگور بهتر ندیده ام.»
امام فرمود:« چه بسا انگورهای بهشتی بهتر باشد.»
مأمون گفت:« از این انگور میل کنید.»
امام فرمود:« مرا معذور بدار.»
مأمون گفت:« هیچ چاره ای ندارید. مگر میخواهید ما را متهم کنید؟ نه. حتما بخورید.» سپس خودش خوشه انگور را برداشت و از ان خورد و ان رابه دست امام داد.
امام سه دانه خورد و بقیه اش را زمین گذاشت و فوراً برخاست.
مأمون پرسید:« کجا میروید؟»
فرمود:« همان جا که مرا فرستادی.»
سپس عبایش رابه سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود:« در را ببند.»
سپس در بستر افتاد.

شرح شهادت امام رضا (ع) + شهادت امام رضا از زبان اباصلت هروی

عجیب نیست که در سینه غصّه مهمان است

شب فراق شده؛ حرف حرف هجران است

به چشم‌هم‌زدنی این دو ماه هم رفت و

بهار گریه هم امشب رو به پایان است

به این فراق بگرییم و یا به دوری ِتو

بگو چه کار کنم درد و غم فراوان است

شهادت امام هشتم تسلیت باد

 

حضور امام جواد بر بالین پدر در لحظه شهادت
من در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم که ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا علیه السلام است.

جلو رفتم و عرض کردم:« از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود.»

فرمود:« ان کس که مرا از مدینه تا این جا آورد، از در بسته هم وارد کرد.»

پرسیدم:« شما کیستید؟»

فرمود:« من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد هستم.»

سپس بطرف پدر گرامیش رفت و فرمود:« تو هم داخل شو!»

تا چشم مبارک حضرت رضا علیه السلام به فرزندش افتاد، وی را در آغوش کشید و پیشانی‌اش را بوسید.

حضرت جواد علیه السلام خودرا روی بدن امام رضا انداخت و وی را بوسید. سپس آهسته شروع کردند به گفت‌وگو که من چیزی نشنیدم.

اسراری بین ان پدر و پسر گذشت تا زمانی که روح ملکوتی امام رضا علیه السلام به عالم قدس پر کشید.

 

تغسیل امام به دست امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام فرمود: ای اباصلت! برو از داخل ان تخت و لوازم غسل و آب را بیاور.»
گفتم:« آنجا چنین وسایلی نیست.»
فرمود:« هر چه میگویم، بکن!»
من داخل خزانه شدم و دیدم بله، همه ی چیز هست. انها را آوردم و دامن خود رابه کمر زدم تا در غسل امام کمک کنم.
حضرت جواد فرمود:« ای اباصلت! کنار برو. کسیکه به من کمک میکند غیر از توست.» سپس پدر عزیزش را غسل داد. بعد فرمود:« داخل خزانه زنبیلی است که در ان کفن و حنوط است. آن ها را بیاور.»
من رفتم و زنبیلی دیدم که تا به حال ندیده بودم. کفن و حنوط کافور را آوردم.
حضرت جواد پدرش را کفن کرد و نماز خواند و باز فرمود:« تابوت را بیاور.»
عرض کردم:« از نجاری؟»
فرمود:« در خزانه تابوت هست.»
داخل شدم. دیدم تابوتی آماده است. ان را آوردم.
امام جواد، پدرش را داخل تابوت گذاشت و سپس به نماز ایستاد.

 

شرح شهادت امام رضا (ع) + شهادت امام رضا از زبان اباصلت هروی

عجیب نیست که در سینه غصّه مهمان است

شب فراق شده؛ حرف حرف هجران است

به چشم‌هم‌زدنی این دو ماه هم رفت و

بهار گریه هم امشب رو به پایان است

به این فراق بگرییم و یا به دوری ِتو

بگو چه کار کنم درد و غم فراوان است

شهادت امام هشتم تسلیت باد

 

پرواز تابوت به سوی آسمان
هنوز نمازش تمام نشده بود که ناگهان دیدم سقف شکافته شد و تابوت از ان شکاف بطرف آسمان رفت. گفتم:« یا ابن رسول الله! همین حالا مأمون می‌آید و می‌گوید بدن مبارک حضرت رضا چه شد؟»

 

فرمود:« آرام باش! ان بدن مطهّر بزودی برمی گردد. ای اباصلت! هیچ پیامبری در شرق عالم نمی میرد، مگر آنکه خداوند ارواح و اجساد او و وصی‌اش رابه هم ملحق فرماید، حتی اگر وصیّ اش در غرب عالم بمیرد.»

 

دراین هنگام دوباره سقف شکافته شد و تابوت به زمین نشست.

 

سپس حضرت جواد، بدن مبارک پدرش را از تابوت خارج کرد و به وضعیت اولیّه خود در بستر قرار داد. گویی نه غسل داده و نه کفن شده بود. بعد فرمود:« ای اباصلت! برخیز ودر را برای مأمون باز کن.»

 

مأمون درکنار پیکر مطهر
امام ناگهان مأمون به همراه غلامانش با چشمی گریان و گریبانی چاک کرده داخل شد. همانطور که بر سرخود می زد، کنار سر مطهّر حضرت رضا علیه السلام نشست و دستور تجهیز و دفن امام را صادر کرد.

 

تمام انچه راکه امام رضا به من فرموده بود، به وقوع پیوست. مأمون میگفت:« ما همیشه از حضرت رضا در زنده بودنش کرامات زیادی میدیدیم. حالا بعد از وفاتش هم از ان کرامات به ما نشان می دهد.»

 

وزیر مأمون به او گفت:« فهمیدید حضرت رضا بشما چه نشان داد؟»
مأمون گفت:« نه.»

 

گفت:« او با نشان دادن این ماهی‌های‌ کوچک و ان ماهی بزرگ میـــخواهد بگوید سلطنت شما بنی عباس با تمام کثرت و درازیِ مدت، مانند این ماهی های‌ کوچک است که وقتی اجل شما رسید، خداوند مردی از ما اهل بیت رابه شما مسلّط خواهد کرد و همه ی شما را از بین خواهد برد.»

مأمون گفت:« راست گفتی.»
بعد مأمون به من گفت:« ان چه دعایی بود که خواندی؟»

 

گفتم:« به خدا سوگند، همان ساعت فراموش کردم.» واقعاً هم فراموش کرده بودم.

آزادی اباصلت از زندان به دست مبارک امام رضا علیه السلام

ولی مأمون مرا حبس کرد و تا یکسال در زندان بودم. دیگر دلم به تنگ آمده بود. یک شب تا صبح دعا کردم و خدا رابه حق محمد و آل محمد خواندم که ناگاه حضرت جواد علیه السلام داخل زندان شد و فرمود:« ای اباصلت، دلتنگ شده ای؟»

 

گفتم:« به خدا سوگند، آری.»
فرمود:« بلند شو!» زنجیر را باز کرد و مرا از زندان خارج فرمود. محافظین مرا میدیدند ولی نمی‌توانستند چیزی بگویند.
فرمود:« برو در امان خدا که دیگر دست مأمون به تو نخواهد رسید.»

 

و تاکنون من دیگر مأمون را ندیده ام.

 

تو بـر زخـم دلـم باریده اى باران رحمت را

تو را مـن مـیشناسم، مـنبع پاک کـرامت را
از آن روزى کـه حلقه بر ضریحت بست دستانم

دلم شـیدا شد و دادم زکـف دامـان طاقت را . . .
شهادت امام رضا«ع» تسلیت

فقط افراد بالای هجده سال +18

جفت گیری اسب های تزئینی

فروش ویژه پلی استیشن 😍😱

کارواش خانگی (اسپری کارواش ۳ سر)

laptop stock لپ تاپ استوک روبیک دیجیتال سعید رمضانی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *