چگونه حضرت مهدی(عج) با 313 نفر جهان را تسخیر می کند
چگونه با جمعیّت روزافزون بشر که اکنون طبق آمارگیریهای دقیق از سه میلیارد بیشتر است، حضرت صاحبالزّمان (ع) با سیصدوسیزده نفر دنیا را مسخّر میفرماید؟ و چگونه ممکن است مثلاً سه میلیارد نفر تسلیم یک جمعیّت اندک معدود شوند و از عادات و اخلاق و برنامهها و سنن خود دست بردارند؟ آیا غلبه آن حضرت بهطور اعجاز و خرق عادت است یا آنکه با ملاحظه اسباب و علل و عوامل ظاهری نیز غلبه و پیروزی آن جناب ممکن است؟
برحسب روایات و احادیث شریفه، وقتی حضرت صاحبالأمر (ع) ظاهر میشوند، نخست سیصد وسیزده نفر از خواصّ اصحاب آن حضرت در مکّه معظّمه حاضر خدمتش میگردند و وقتی عدّه اصحاب و اجتماع کنندگان به ده هزار نفر رسید از مکّه خارج میشوند.(1)
و امّا غلبه آن حضرت و حکومت جهانی اسلام، ممکن است به طور اعجاز و خرق عادت انجام یابد و ممکن است با فراهمشدن اسباب و علل ظاهری باشد و ممکن است به هر دو نوع، واقع شود، چنان که پیشرفت و غلبه پیغمبر اکرم (ص) و قوای اسلام به هر دو نوع بود.
امّا بهطور اعجاز و خرق عادت، محتاج به توضیح نیست که حصول چنین غلبه مطلق برای آن حضرت، به خواست خداوند، امری است ممکن و معقول و با وعدههای صریح و بشارتهای حتمی که در قرآن مجید و احادیث متواتر داده شده، بدون شبهه حاصل خواهد شد و خداوند به مصداق آیه:
(کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللّٰهِ)؛(2)
«چه بسیارند گروه اندکی که به اذن خداوند، بر گروه بسیاری چیرگی مییابند».
آن حضرت، اصحابش و عموم بندگان شایسته خدا را بر تمام ملل غالب و حاکم، و وارث و مالک ارض قرار میدهد.
و از لحاظ اسباب، و علل ظاهری هم اگر موضوع را بررسی کنیم، حصول چنین فتح و غلبه و تشکیل آن حکومت الهی ممکن و عملی خواهد بود؛ زیرا آن حضرت در موقعی ظهور میکند که اوضاع و احوال اجتماعی و اخلاقی و سیاسی کاملاً مساعد باشد.
در آن موقع همه ملل از مدنیّت معنوی و اخلاقی محروم، و دشمنی و کینه و ظلم و تجاوز، همه را نسبت به یکدیگر بدبین و از هم جدا ساخته و اتّحاد، وحدت، همفکری و همکاری، بهکلّی از میان بشر رخت بر بسته و از اینکه کسی بتواند بدون مدد غیبی جامعه را رهبری کند، همه مأیوس میگردند و خلاصه، همه با هم در مبارزه و جنگ و ستیز و همه از وضع خود ناراضی، و از مکتبهای مختلف که عرضه میشود ناامید بوده و منتظر تغییر رژیم و انقلاب و عوضشدن اوضاع، و کناررفتن زمامداران خدانشناس و برداشتهشدن مرزها و الغای تجزیهها و تقسیمها میباشند.
در یک چنین موقعیتی، حضرت صاحبالزّمان (ع) و اصحابش، با نیروی ایمان و اخلاق حسنه و با نجاتبخشترین برنامههای عمرانی و اقتصادی و عدالت اجتماعی، برای انقلاب و دعوت به قرآن و اسلام، قدم به میدان میگذارند و آن نهضت الهی و دعوت روحانی را شروع میکنند و مردم را بهسوی خدا و احکام خدا و زندگی برابری و برادری، عدل و امنیّت، صفا و وفا، راستی و درستی و نظم صحیح، میخوانند و خود و اصحابش، نمونه همه فضایل بشری میباشند و با نیروی ایمان و استقامت و پشتکار و همّتی که مخصوص مؤمنان ثابت قدم است، هدف و مقصد خود را تعقیب مینمایند.
معلوم است این جمعیّت با آن برنامهها و وضع کار، در آن دنیای پرآشوب و غرق در طوفان گرفتاریها و فشارها، دلها را به خود متوجّه نموده و فاتح و پیروز و موفّق میشوند و هیچ نیرویی نمیتواند در برابر آنها مقاومت کند.
و شاهد این حقیقت، همان ظهور رسول اکرم (ص) و پیشرفت سریع دین اسلام و فتوحات محیّرالعقول مسلمین در قرن اول اسلام است، که یکی از علل ظاهری آن پیروزیهای پیدرپی و درهم شکستهشدن ارتشهای انبوه دولت شاهنشاهی ایران و امپراطوری روم، فساد اوضاع اجتماعی و اداری ایران و روم بود که مردم این کشورهای پهناور را برای قبول یک دعوت صحیح و حکومتی متّکی به مبانی عدالت و مساوات آماده کرده بود.
مردمی که در برابر دستگاههای دیکتاتوری و استبداد بسیار خشن و غیرانسانی سلاطین و امرای خود، از بنده هم خوارتر بودند و از حقوق انسانی محروم شده بودند، مردمی که به هرکس و هر مقام نظر میکردند، یک نقطه روشن در او نمیدیدند؛ نه فرهنگ داشتند نه اقتصاد، نه عدالت، نه امنیّت و نه … و نه …
از آن همه تعظیم و نیایش و بشرپرستی و استعباد سلاطین، خسته شده بودند و علاوه بر اینها ناراحت کننده ترین اختلاف طبقاتی نیز در بین آنها حاکم بود که مملکت متشکّل شده باشد از اکثریت قریب به اتّفاق محروم و استضعاف شده و جمعیّت معدود برخوردار و اختیاردار و مطلقالعنان و بیجهت عزیز…
مسلّم است وقتی صدای روحانی و آزادی بخش چنین مملکتی به گوش مردم برسد و آیه: :
(تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ)[3]
(إِنَّ اللّٰهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهىَ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغیِ)؛[4]
«همانا خدا به عدل و احسان، فرمان میدهد و به عطا و بذل به خویشان امر میکند و از کارهای زشت و منکر و ظلم، نهی میکند».
و اعلان:
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَاُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقَیکُمْ)[5]
«ای مردم! ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم، آنگاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، بزرگوارترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست».
و آیات دیگر را بشنوند، با نهایت استقبال به آن ایمان آورده و راه را برای پیشرفت آن باز میکنند.
مردمی که از ظلم و ستم و خودخواهی سلاطین و ستمکاران آن عهد، به جان آمده بودند، بهطور قطع یک دعوت خدایی و یک بانگ گوش نواز توحیدی را که بر اساس عدالت و الغای امتیازات و مساویبودن آقا و نوکر، شاه و رعیت، سیاه و سفید، در برابر قانون و عدالت است قبول میکند و از این جهت آنهایی که این دعوت برخلاف منافعشان بود هرچه خواستند از آن جلوگیری کنند یا مانع از گرویدن مردم به آن شوند، نتوانستند، همهجا انقلاب میشد و مردم در همهجا رژیم ظالم و وضع سابق را محکوم میکردند و اوضاع تغییر میکرد.
اوضاع جهان برای قبول دعوت امامزمان، حضرت مهدی (ع) که همان دعوت به اسلام و قرآن است، مطابق اخبار، به مراتب از اوضاع عالم در زمان بعثت پیغمبر (ع) آمادهتر خواهد شد و همانطور که کلمه اسلام در آغاز ظهور اسلام به سرعت پیشرفت کرد و صدای توحید بر همه صداها غالب شد، و اسلامی که در مقداری از تاریخش منحصر به پیغمبر اکرم (ص) و علی و خدیجه علیهماالسلام بود، باوجود فقدان وسایل، در جهاد و دفع یورش مشرکان، به زودی موفّق گردید، و لشکرهای منظّم مسلّحی را که در دنیای آن روز مجهّزترین سلاحها را در دست داشتند درهم شکست و نابود ساخت.
همینطور امامزمان (ع) نیز با اصحاب و یاورانش که از ابتدای کار به تعداد مجاهدین میدان جهاد بدر میباشند میتوانند دنیای منقلب و ناآرام آن روز را آرام و مردم را چنان امیدوار به آینده درخشان و پر از خیر و رحمت و برکت نماید که در سریعترین فرصت همه به دین اسلام گرویده آمادگی خود را برای قبول یک سازمان الهی اسلامی محکم و پایدار، در تحت سرپرستی امام عصر (ع) نشان دهند.(6)
پی نوشت:
[1]. کلینی، الکافی، ج8، ص313؛ طوسی، الغیبه، ص477؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج3، ص235؛ منتخبالاثر، تألیف نگارنده، ج3، ص147 – 153.
[2]. بقره، 249.
[3]. آل عمران64. «]بگو: ای اهل کتاب![ بیایید بهسوی سخنی که میان ما و شما یکسان است: که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را ـ غیر از خدای یگانه ـ به خدایی نپذیرد».
[4]. نحل، 90.
[5]. حجرات، 13.
[6]. پاسخ به ده پرسش پیرامون امامت، خصائص و اوصاف حضرت مهدی (ع)