رابطه شرم آور تازه عروس و مرد همکارش لو رفت

رابطه پنهانی

رابطه شرم آور تازه عروس و مرد همکارش لو رفت

زنی که فقط 4 ماه از ازدواجش می گذشت با مردی در فضای مجازی رابطه برقرار کرد و با او به صورت حضوری دریک بیمارستان همکار شد. آنقدر درگیر ناراحتی های روحی و روانی خودم بودم که هیچگاه نفهمیدم چرا بجای یک تصمیم عاقلانه دست به خودکشی زدم و تا آستانه مرگ پیش رفتم.

 

آن روزها چنان عاشق «پونه» بودم که هیچ گاه تصور نمی‌کردم روزی به خاطر نفرت از او اینگونه جانم رابه بازی بگیرم و …جوان 26 ساله ای که با مشاهده رفتارهای نامتعارف همسرش دست به خودکشی زده بود درحالی که بیان می‌کرد کاش به حرف مادرم گوش می دادم و عاقلانه ازدواج میکردم به کارشناس اجتماعی کلانتری فیاض بخش مشهد گفت: پدرم کارمند عالی رتبه یکی از ادارات دولتی بودو ما زندگی متوسطی داشتیم.

 

وقتی تحصیلاتم در مقطع متوسطه به پایان رسید، سه خواهر و برادر بزرگ ترم ازدواج کرده بودند بهمین علت من بیشتر از گذشته مورد دقت پدر ومادرم بودم. حدود یکسال قبل آگهی استخدام یکی از مراکز نظامی را دریک روزنامه دیدم و تصمیم گرفتم در آن مرکز نظامی اسم نویسی کنم.

 

همه ی مراحل استخدامی رابا موفقیت گذراندم اما از عهده گفتگو پایانی برنیامدم ودر آن مرکز استخدام نشدم. این موضوع تاثیر بدی روی روح و روانم گذاشت به طوری‌که دچار افسردگی شدم,.

 

در همین روزها بود که برای رهایی از این شرایط در کلاس آموزش زبان های خارجی اسم نویسی کردم. آن جا بود که با یکی از همکلاسی هایم به اسم پونه آشنا شدم,. تا آن روز هیچ گاه با جنس مخالف رابطه ای نداشتم اما شرایط نامساعد روحی ام باعث شد ناخودآگاه به سمت او کشیده شوم.

 

پونه دختر بزرگ خانواده بودو پدرش که دریک مغازه کفش فروشی کار می‌کرد حالات مالی مناسبی نداشت. این درحالی بود که پونه هم به نوع پوشش و رعایت حجابش اهمیتی نمی داد و با لباس هایی در کلاس حاضر می شد که من از دیدن آن حالات خجالت می کشیدم. در عین حال زمانی از خانواده ام خواستم به خواستگاری پونه بروند که او به من قول داده بود بعد از ازدواج تغییر کند.

 

در شب خواستگاری مادرم با دیدن پونه گفت: «این‌ها وصله تن ما نیستند و اختلاف فرهنگی و اقتصادی زیادی داریم» ولی من که کور و کر شده بودم هیچ توجهی به حرف های مادرم نکردم و به رابطه ام با پونه ادامه دادم.

 

تا این‌که خانواده ام در مقابل اصرارهای من تاب نیاوردند وبر خلاف میل شان به این ازدواج رضایت دادند ولی پوشش پونه حتی بعد از برگزاری مراسم عقدکنان نیز تغییر نکرد و بهمین علت ما همواره با یک دیگر درگیر می شدیم.

 

چهار ماه زمان نامزدی ما با مشاجره و جر و بحث ادامه یافت تا این‌که پونه تصمیم گرفت به صورت قراردادی دریک بیمارستان دولتی مشغول کار شود. با آن که من دریک شرکت خصوصی کار میکردم و درآمد مناسبی هم داشتم اما نتوانستم با پونه مخالفت کنم. مدتی بعد از استخدام پونه در بیمارستان دولتی متوجه شدم,

 

او با فردی در فضای مجازی تماس دارد. این بدگمانی رهایم نمی‌کرد تا این‌که روزی بطور مخفیانه به محل کارش رفتم و وی را دیدم که با یکی از همکارانش رفتار خیلی صمیمانه و سبکی دارد. از برخوردهای پونه با آن مرد احساس شرم و خجالت می‌کردم تا این‌که فهمیدم آن مرد همان کسی است که در فضای مجازی

 

با او رابطه دارد ولی پونه موضوع را انکار کرد به طوریکه با یک دیگر درگیری فیزیکی پیدا کردیم و دوباره افسردگی به سراغم آمد. این بود که با یک تصمیم احمقانه دست به خودکشی زدم اما خوشبختانه با رسیدن به بیمارستان از مرگ نجات یافتم اما ای کاش…!!!

فقط افراد بالای هجده سال +18

جفت گیری اسب های تزئینی

فروش ویژه پلی استیشن 😍😱

کارواش خانگی (اسپری کارواش ۳ سر)

laptop stock لپ تاپ استوک روبیک دیجیتال سعید رمضانی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *