زندگینامه: محمد باقر قالیباف (۱۳۴۰-)
“در سال 1340 در طرقبه به دنیا آمدم. روز اول شهریور. طرقبه شهر کوچکی است و ییلاق مشهد محسوب میشود. پولدار نبودیم. زندگیمان معمولی بود و چرخ آن بی هلدادن نمیچرخید. من بچه بودم. درآمدی نداشتم. اما هر وقت میتوانستم کار کوچکی کنم و درآمد اندکی به دست بیاورم که کمک پدر و خانواده باشد این کار را میکردم.
روابط ما در خانوادهمان روابط گرمی بود. همدیگر را دوست داشتیم و دوست داریم. چیز عجیبی هم نیست. مردم ایران معمولا همینطوراند. پدرم محور خانواده است. انسجام و پیوستگی خانه با او بود. در کنار او محبت میان باقی اعضای خانواده معنا پیدا میکرد.
شانزده ساله که بودم، سال 1356، اوج بیقراریم بود. پر از انرژی بودم. عجیب بود. کشور هم انگار تازه شانزده سالش شده باشد، همین حال را داشت. پر از انرژی شده بود و از وضع موجود ناراضی بود. آرمانهای امام این امکان را فراهم میکرد.
امام میخواست مردم اسلام را بشناسند و عمل کنند. میخواست مردم آقای خودشان و بندهی خدا باشند. ما با امام نفس میکشیدیم و هر چه دستمان میرسید، هر چه که به انقلاب مربوط بود، میخواندیم. از یک سو تشنهی خواندن و دانستن بودیم و از سوی دیگر، تشنهی حرکت و عمل.
کتاب میخواندیم، اعلامیه میخواندیم، پای سخنرانی و منبر میرفتیم؛ مسجد کرامت، امام حسن مجتبی و موسیالرضا. منبر شهید هاشمی نژاد، شهید کامیاب، شهید دیالمه، آیتالله خامنهای، حاج آقا قادری و شیخ علی تهرانی شده بود پاتوقمان.
همانقدر هم کار میکردیم و دنبال کار بودیم. دوست نداشتیم کنار بنشینیم و فقط حرف بزنیم. امروز دیگر همهی این مجالس قابل تأیید نیستند اما آن روزها همهی اینها مجلس مذهبی به حساب میآمدند. مثلاً پایگاه اصلی حجتیه هم مشهد بود. مردم وقتی فاصلهشان با انقلاب روشن شد، ازشان جدا شدند.
همان سال در اوج خفقان با چند تا از هممدرسهایهام انجمن اسلامی دانشآموزان را راه انداختیم. این انجمن هستهی اولیهی انجمن اسلامی دانشآموزان خراسان و بعد کشور شد. یادشان به خیر، فاضلالحسینی و جامی که آن روزها از فعالان بودند شهید شدند.
انقلاب تازه پیروز شده بود، ضد انقلاب از چپ و راست و کمونیست و سلطنتطلب در مخالفت با انقلاب به یک نقطهى توافق رسیده بودند؛ میخواستند مردم را از کارشان پشیمان کنند، شروع کرده بودند به ترور و خرابکاری.
مثلا مىرفتند در همین خیابان امام رضاى مشهد در عطارى یک پیرمرد سادهى شهرستانى نارنجک مىانداختند چون پسرش در سپاه بود. مردم هم همه شدند یک صدا. احساس وظیفه مىکردند که بروند اسلحه دست گرفتن را یاد بگیرند تا از خودشان و انقلاب و کسانشان دفاع کنند.
اصلا کمیتهها و سپاه همین طور به وجود آمد. اسم سپاه را اگر دقت کنید نشان مىدهد در چه وضعى بوده است؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى. یعنى انقلاب اسلامى نیاز داشته تا کسانى ازش پاسدارى کنند.
حتى روزى در یک دیدار با امام – گمان کنم دیدار با روزنامهنگاران بود – پارچهاى نوشته بودند که «واى به روزى که قلمها را زمین بگذاریم و مسلسل دست بگیریم.» که امام صحبتى کرد به این مضمون که خدا کند روزى مسلسلها را هم زمین بگذاریم و آنها هم که به ضرورت تفنگ دست گرفتهاند قلم به دست بگیرند.
محمود کاوه و ولىالله چراغچى و برونسى اینطورى شد که رفتند پاسدار شدند. همت معلم بود. اگر هم جنگ و ضدانقلاب، هستى انقلاب را به خطر نینداخته بودند همان درسش را مىداد. عشق تفنگ که نداشت.
باکری هم شهردار بود. شهردار ارومیه. غلامحسین افشردى هم که بعدها شد حسن باقرى، خبرنگار بود. خبرنگار روزنامهى جمهورى اسلامى. کسى که از بزرگترین طراحان جنگ در قرن بیستم محسوب مىشود.
من هم هجده سالگیم در سال پنجاه و هشت بود. مىشد راحت بروم خدمت سربازیم را کنم و بروم دنبال درس و زندگیم یا در مغازهى پدرم بایستم و یک لقمه نان حلال گیر بیاورم و بخورم.
خواستم دینم را به انقلاب ادا کنم. رفتم جبهه. این سالها گاهى کسانى طورى برخورد مىکنند که انگار بگویند «یا تو یک دیکتاتور نظامى هستى یا باید از دورهاى که نظامى بودهاى ابراز ندامت کنى.» نه. ندامتى در من نیست. خوشحالم که از کشورم و انقلاب مردمم دفاع کردم.
خوشحالم که با دیوانهى متجاوزى مثل صدام جنگیدم. خوشحالم که با شهدایى که اسم بردم نشستم و برخاستم. ایران که آمریکاى بعد از جنگ ویتنام نیست. ما که متجاوز نبودهایم.
ما مردمى هستیم سرافراز. مردمى که تنها در حد دفاع از خودمان و حتى کمتر از آن از سلاح و امکان نظامیمان استفاده کردهایم. من هنوز هم به پاسداریم افتخار میکنم. سال شصت و یک من را کردند فرمانده تیپ امام رضا و یک سال بعد فرمانده لشکر پنج نصر خراسان.
برادرم حسن هم غواص همان لشکر بود. من همان سال ازدواج هم کردم. بیست و دو سالم بود. آنها که به من اعتماد کردند و وظیفهى فرماندهى را به گردن من گذاشتند چه شجاعتى داشتند و من که پذیرفتم هم چه شجاعتى داشتم و ببین که حالا بعضى از ما چه فراموشکار شدهایم که به مرد سى ساله و چهل ساله اعتماد نمىکنیم و کار نمىسپریم و مىگوییم هنوز جوان است.
برادرم حسن در کربلای چهار شهید شد. جنگ چنین چیزى بود. ما در جنگ داغ دیدیم و رنج کشیدیم و بزرگ شدیم. اگر کسى خیال مىکند این که گفتهاند جنگ برکت بود یعنى ایام به کام بود و همه چیز جفت و جور، در اشتباه است.
ما در جنگ برادران تنیمان و برادران ایمانیمان را از دست دادیم. براى من از دست دادن حسن قالیباف شاید همان قدر سخت بود که از دست دادن ولیالله چراغچی.
ولیالله چراغچی هم براى من مثل برادر بود. ولی به راهى پا گذاشته بود که همه مىدانستیم آخرش فراق این دنیا و سعادت آن دنیا است. او به کام خودش رسید و ما هم باید شکیبایى کنیم تا ببینیم خدا برایمان چه خواسته است.
این را که در این هشت سال و بعد از این هشت سال کجا بودم و چه کردم نه مىتوانم بگویم و نه مىتوانم بگذرم. گفتنش به خودستایىهاى اغراقآمیز و سرگیجهآور شبیه است و نگفتنش از سویى شبیه گریز و ندامت از گذشته است و از سویى شبیه کفران نعمت. نعمت بودن در شرایطى و در کنار و زیر دست کسانى که این تجربهها را میسر کردند و گذاشتند تا باقر قالیباف جوان بشود آدمى که الان هست.
کوتاه مىگویم. بعد از جنگ هم باز مىتوانستم بروم دنبال همان یک لقمه نان حلال بىدغدغه. اما نرفتم. هنوز غرب کشور کاملا امن نبود مدتی ماندم تا امنیت غرب کامل شود. نگذاشته بودیم ایران به چنگ مهاجم وحشى بیفتد اما در همین کشمکش او کم ویرانى پدید نیاورده بود.
هر کس خرمشهر را پس از جنگ دیده باشد مىداند که از چه ویرانىاى صحبت مىکنم. باز هم ساختن وظیفه بود. در سال 1373 من را فرمانده قرارگاه سازندگى خاتمالانبیا کردند.
در این سمت در پروژههایی شرکت داشتم. مثلا راهآهن مشهد سرخس، گازرسانی به پنج استان مرکزی و غربی، ساخت سازههای عظیم دریایی خلیجفارس و نیز سد بزرگ کرخه که یکی از افتخارات مهندسی کشور است.
در همین سالها برایم مسجل بود که بىدانستن و بى آموختن نمىشود کارها را درست انجام داد. دانشگاه هم دیگر یک وظیفه بود. کار مىکردم و درس مىخواندم. رفته بودم دانشگاه تهران و کارشناسى ارشد جغرافیاى سیاسى مىخواندم. مىشد بروم در یک دانشگاه نظامى درس بخوانم. اما ترجیح دادم بروم دانشگاه تهران.
در سال 1376 مقام معظم رهبرى فرماندهى نیروى هوایى سپاه را به عهدهام گذاشتند. بدون تخصص که نمیشود کاری را پذیرفت. پس از ماهها کار فشرده به فرانسه رفتم و امتحان خلبانى ایرباس را دادم تا مطمئن شوم که این مدرک را هم با تلاش گرفتهام نه مثلا با اسم قالیباف یا فرمانده نیرو. هنوز هم خلبان ایران ایر هستم و پرواز میکنم.
در نیروى هوایى سپاه سعى کردم خدمت کنم. پیش از من کارهاى بسیارى کرده بودند و لازم بود کارهاى دیگرى هم در ادامه انجام شود. سعى کردم اتفاقهاى خوبى در نیرو رخ بدهد. در زمینههای ترابری هوایی به دستآوردهای خوبی رسیدیم.
همزمان در کنکور دکترى هم شرکت کردم و در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم. عنوان تز دکتریم «بررسی سیر تکوین نهادهای محلی ایران در دورهی معاصر» بود.
در سال 1379، مقام معظم رهبرى فرماندهى نیروى انتظامى را به عهدهام گذاشتند. نحوهى حضورم در آنجا و نیز تغییراتى که در نیروى انتظامى در آن دوره ایجاد شد نیز نیاز به گفتن ندارد.
مردم خود شاهد بودهاند و دیدهاند. من هم وقتی میدیدم پلیس با مردم دوست شده و منزلتی پیدا کرده و مردم اسمم را گذاشتهاند پلیس مهربان، خوشحال میشدم. راهاندازی پلیس 110 هم در این دوستی بیتأثیر نبود. حالا پلیس مجهز و منظم، شایستهی اعتماد مردم بود.
در سال 1380 در همان زمان فرماندهى نیروى انتظامى از تز دکتریم دفاع کردم و دکتریم را گرفتم، بعد از آن کار تدریس در دانشگاه هم به کارهاى دیگرم اضافه شد. این هم غنیمت بزرگى بود. هم در فضاى آکادمیک حضور داشتم و هم با نسل جوان دانشجو مستقیم سر و کاری داشتم.
سال 83 آقای خاتمی مرا نمایندهی خودش و رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز کرد. میشد مثل خیلیها فقط هفتهای یک بار جلسه بروم و تمام. دلم نمیآمد ولی. دست به کار شدم. در فاصلهی اشتغالم در این سمت تا استعفا که زیاد طول نکشید، قاچاق سیگار را تقریبا از بین بردیم.
دادگاه ویژهی جرایم قاچاق کالا و ارز را راهاندازی کردیم. پروندههای مهمی را در این دادگاه بررسی کردیم؛ فرودگاه پیام، قاچاق خودرو. عاملان چند قاچاق بزرگ را هم که به جاهای مقتدری وابسته بودند کشاندیم به همین دادگاه.
باید راه جدیدى براى بودن در خدمت مردم پیدا مىکردم. راستش همیشه معتقد بودهام که مردم خدمتگذار تنبل و پرمدعا لازم ندارند و نمىخواهند. اگر بخواهى خدمتگذارشان باشى باید دائم در تلاش باشى و جایى را پیدا کنى که نوک حمله و محل نیاز است و توان بودن در آنجا را در خودت فراهم کنى.
دیدم مردان بزرگ و خوبى در کارهاى نظامى و انتظامى هستند و دیگر نیازى به حضور من در این عرصه نیست. انتخابات ریاست جمهورى نیز نزدیک بود. رفتم و از کارهاى نظامى و انتظامى کناره گرفتم. مردم در نهایت خدمتگذار دیگرى را پذیرفتند و این براى من هم پیامى بود. گفتم که، باید دائم در تلاش باشى و جایى را پیدا کنى که نوک حمله و محل نیاز است و توان بودن در آنجا را در خودت فراهم کنى.
فعلا در خدمت مردم شهر تهران – شهرداری تهران – هستم. اگر از من راضى باشند خدمتشان براى من افتخار است و اگر ناراضى باشند باز قالیباف است که باید برود و خودش را درست کند تا لایق خدمت به مردم باشد. مردمى که در طى ربع قرن گذشته بارها نشان دادهاند که بهتریناند”
زندگینامه
دکتر محمدباقر قالیباف در شهریورماه سال ١٣۴٠ در شهر ییلاقی طرقبه در خانواده ای مذهبی پا به عرصه هستی نهاد. پدر ایشان از کسبه قدیم و از معتمدان دیار خود است. وضعیت متوسط زندگی باعث شد تا ایشان از همان ابتدا و در ایام فراغت از تحصیل به کار و کسب درآمد هم اهتمام ورزد.
اولین حضور اجتماعی وی در سن ١۶ سالگی و با حضور در سخنرانی های شهید کامیاب، آیت الله خامنه ای، شیخ علی تهرانی، شهید هاشمی نژاد و شهید دیالمه در مساجد بزرگ مشهد از جمله کرامت، امام حسن مجتبی(ع) و موسی الرضا(ع) رقم خورد. یافته های ایشان در این منبرنشینی ها و فضای پر تلاطم آن روزهای انقلاب که با مطالعه کتاب ها و اعلامیه های مختلف همراه بود سمت و سوی فکری ایشان را شکل داد.
باورهای دینی ایجاد شده در ایشان باعث شد تا به کمک چند تن از هم کلاسی های دبستانی، انجمن اسلامی دانش آموزان را راه اندازی کنند که این انجمن هسته اولیه انجمن اسلامی دانش آموزان خراسان و بعد کشور شد.
در همین ایام (سال ١٣۵۶) بود که زلزله طبس روی داد. این حادثه مقارن با زمانی بود که رژیم پهلوی بیشتر به فکر سرکوب انقلابی ها بود تا کمک به زلزله زده ها، بدین ترتیب مردم خود دست به کار شدند و دکتر قالیباف کمکهای مردم مشهد را جمع کرد و به طبس برد. قابلیتهای ایشان در انجام این کار به حدی بود که در شورای ساخت طبس، عهده دار ساخت قسمتی از این شهر شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ١٣۵٧ تحرکات گروه های مخالف داخلی به اوج خود رسیده بود به طوری که انقلاب نیاز به پاسداری داشت؛ بدین ترتیب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرمان حضرت امام خمینی(ره) شکل گرفت و بلافاصله جنگ تحمیلی آغاز شد. بدین ترتیب قالیباف نوجوان در سال ۵٨ و در سن ١٨ سالگی وارد جبهه شد و به دلیل قابلیتهایی که از خود نشان داد در سال ١٣۶١به عنوان فرمانده تیپ امام رضا(ع) و یک سال بعد در جایگاه فرمانده لشکر ۵ نصر خراسان انتخاب شد.
عقد ازدواج دکتر قالیباف نیز یک سال بعد و در سال ١٣۶٢ توسط امام خمینی(ره) خوانده شد که حاصل این ازدواج ٣ فرزند است.
دکتر قالیباف به همراه لشکر ۵ نصر در اغلب عملیاتهای دوران دفاع مقدس در کنار شهیدان سرافرازی همچون باکری، همت، خرازی، کاظمی، صیاد شیرازی به صیانت از انقلاب پرداخت و برادر ایشان شهید حسن قالیباف نیز از نیروهای تحت فرماندهی دکتر قالیباف بود که در عملیات کربلای ۴ به فیض شهادت نائل شد.
پس از جنگ فرماندهی لشکر ٢۵ کربلا را عهده دار بود که زلزله عظیم منجیل اتفاق افتاد. در این واقعه تمام راههای ارتباطی بین تهران و شمال بسته شده بود. این لشکر به همراهی دکتر قالیباف با طی ١۵ کیلومتر پیاده روی اولین گروهی بود که خود را به محل حادثه رسانید و گروههای امداد و نجات اولیه توسط آنان تشکیل شد.
در سال ١٣٧٣مسئولیت قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء(ص) را پذیرفت. پروژه هایی همچون راه آهن ١۶۵ کیلومتری مشهد سرخس که ایران افغانستان، آذربایجان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، پاکستان و ترکیه را به هم وصل می کند، گازرسانی به ۵ استان مرکزی و غربی، ساخت سازه عظیم دریایی خلیج فارس و سد بزرگ کرخه از جمله توفیقات ایشان در این دوره مدیریت است.
درکنار این فعالیتها نیز در رشته جغرافیای سیاسی تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد.
در سال ١٣٧۶ به دستور مقام معظم رهبری عهده دار فرماندهی نیروی هوایی سپاه شد و باور بر تخصص گرایی باعث شد تا با گذراندن دوره های فشرده خلبانی در ایران و فرانسه مجوز پرواز با ایرباس را بدست آورد. ایشان هم اکنون نیز به صورت مرتب به عنوان خلبان هواپیمای ایرباس در شرکت هواپیمایی ایران ایر پروازهایی را انجام می دهد. ایشان در همین ایام در کنکور دکتری شرکت کرده و در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شد. و در سال ١٣٨٠ از تز دکترایشان با عنوان «بررسی سیر تکوین نهادهای محلی ایران در دوره معاصر» دفاع کرد و بعد از آن نیز به عنوان عضو هیات علمی رشته جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران و استادیاردانشگاه تربیت مدرس به کار تدریس مشغول است.
دکتر قالیباف در سال ۱۳۷۹ مجدداً با حکم حضرت آیت الله خامنه ای، فرماندهی نیروی انتظامی ایران را عهده دار شد، در دوره فرماندهی ایشان در نیروی انتظامی، سامانه ۱۱۰ راه اندازی و تاسیس شد که ابتکار او محسوب می شود. در این دوره تلاش شد تا با اعتماد سازی در بین مردم، سبقه نامناسب نیروی انتظامی در اذهان عمومی بهبود یابد. از جمله دیگر دستاوردهای ایشان در این دوره میتوان به گسترش استفاده از عنوان پلیس، تجهیز نیروی انتظامی به خودروهای روز دنیا مانند مرسدس بنز و تویوتا، ایجاد دفاتر خدمات دولت الکترونیک یا پلیس ۱۰+ و مرکز نظارت همگانی مردمی ١٩٧ نام برد.
دکتر قالیباف در سال ۱۳۸۳ به عنوان نماینده حجت السلام سید محمد خاتمی (رییس جمهور وقت) و رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب گردید. در این دوره بود که قاچاق سیگار تقریبا از بین رفت و چند اسکله که برای قاچاق کالا استفاده می شد، کشف شد. ایشان همچنین دادگاه ویژه جرایم قاچاق کالا و ارز را راه اندازی نمودند که پرونده های مهمی همچون فرودگاه پیام و قاچاق خودرو در این دادگاه بررسی شد.
دکتر قالیباف در سال ۱۳۸۴ در انتخابات ریاست جمهوری به صورت مستقل وارد صحنه انتخابات شد و در اولین تجربه انتخاباتی خود با کسب ۴٫۰۷میلیون رای تجربه موفقیت آمیزی را در اولین دوره شرکت خود در صحنه های انتخاباتی کسب کرد و بالاتر از چهره هایی چون مصطفی معین، علی لاریجانی و مهرعلیزاده قرار گرفت.
ایشان در سال ١٣٨۴ با رای شورای اسلامی شهر تهران به عنوان شهردار پایتخت انتخاب و در سال ١٣٨٨ نیز مجدداً با حکم این شورا در سمت خود ابقا شد. اعتمادسازی در بین مردم و کاربردی کردن دین در اداره جامعه ذیل تبدیل شهرداری از نهادی خدماتی به اجتماعی و کوتاه کردن فاصله جنوب از شمال تهران هدف اصلی ایشان در این دوره مدیریت است که با رویکرد محله محوری در حال انجام است. با همین نگاه و بهره گیری از فرهنگ دفاع مقدس پروژه هایی همچون بزرگراه طبقاتی و تونل صدر – نیایش، تونل توحید، پل جوادیه، بوستان بزرگ ولایت، رود دره فرحزاد(بوستان نهج البلاغه)، ایجاد شبکه بی آر تی، سرعت بخشیدن به توسعه مترو و … در تهران شکل گرفته است.
ایشان در سال ۱۳۸۷ برابر با سال ۲۰۰۸ میلادی از طرف سایت شهرداریهای جهان به عنوان هشتمین شهردار برتر دنیا معرفی شد. در سال ٢٠١٠ میلادی کلانشهر تهران برای اولین بار در یکی از شاخصهای توسعه شهری مفتخر به کسب رتبه، از یک سازمان معتبر بین المللی شد. تهران در آن سال در حوزه حمل و نقل به عنوان یکی از پنج شهر برتر دنیا از نظر حمل و نقل از سوی موسسه سیاستهای حمل و نقل و توسعه موسوم به ITDP گردید. همچنین در سال ٢٠١١ میلادی و در دهمین اجلاس متروپلیس (اتحادیه کلانشهرها و پایتخت های جهان)، تهران از بین ١۶٢ کلانشهر دنیا به عنوان شهر برتر جهان در زمینه ارتقای کیفیت زندگی شهروندان مورد تقدیر قرار گرفت. این جایزه که معتبرترین جایزه بین المللی در زمینه مدیریت شهری در دنیاست به دلیل تلاش برای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان به ویژه در زمینه توسعه حمل و نقل عمومی و بهره گیری از روش های مناسب نظیر سامانه BRT، دوچرخه های عمومی و … به تهران تعلق گرفت.
دکتر قالیباف تالیفات و کتب ترجمه شده هم در پرونده خود دارند که از جمله آنها می توان به آثار زیر اشاره کرد:
- حکومت محلی یا استراتژی توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران، منتشر شده توسط مؤسسه انتشارات امیرکبیر
- ایران و دولت توسعهگرا، منتشر شده توسط مرکز انتشارات وزارت امور خارجه
- خاورمیانه معاصر: تاریخ سیاسی پس از جنگ جهانی اول، منتشر شده توسط انتشارات قومس
محمدباقر قالیباف متولد ۱ شهریور ۱۳۴۰ در شهر طرقبه مشهد، سیاستمدار است
فارغ التحصیل دکترای جغرافیای سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس در سال ۱۳۸۰ است، در در فرانسه آموزش خلبانی ایرباس دیده است، از بسیج تا فرماندهی نیروی هوایی و نیروی انتظامی حضور داشته است
خانواده و برادر شهید
پدر ایشان حسین قالیباف از کسبه قدیم و از معتمدان دیار خود است و مادرش خیرالنساء بوژمهرانی اصالتا اهل نیشاپور می باشد، برادرش حسن قالیباف در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسیده است
جنب و جوش ۱۶ سالگی
محمدباقر قالیباف ۱۶ ساله بود که به جلسات سخنرانی آیت الله خامنهای، شهید هاشمی نژاد و شهید دیالمه در مساجد مشهد می رفت و همین جلسات بن مایه های فکری او را در نوجوانی شکل داد نقطه عطف دوران نوجوانی محمد باقر قالیباف را می توان کمک به زلزله زدگان طبس دانست او به حدی از خودش توانمندی نشان داد که در شورای ساخت طبس، عهده دار ساخت قسمتی از شهر شد
از بسیج عادی تا سرداری
بعد از انقلاب محمدباقر قالیباف فعالیت خود را در بسیج آغاز کرد
با شروع نا آرامیهای کردستان به آن شهر و سپس با آغاز جنگ ایران و عراق به جبهه های جنوب عزیمت نمود و در اوایل جنگ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد، وی در جبهه های جنگ اغلب مسئولیت اطلاعات عملیات جنگ را به عهده داشت سپس در مسئولیت فرماندهی گردان و فرماندهی تیپ امام رضا نیز فعالیت کرد
وی در سال ۱۳۶۱ به فرماندهی لشکر نصر خراسان منصوب شد و سپس در فرماندهی لشکر ۲۵ کربلا کار خود را دنبال کرد سردار قالیباف بعد از پایان جنگ ایران و عراق فرمانده قرارگاه نجف بود و سپس به جانشینی نیروی مقاومت بسیج منصوب شد
ازدواج همسر + فرزندان
محمدباقر قالیباف در سن ۲۱ سالگی در سال ۱۳۶۱ با زهرا مشیر ازدواج کرد، زهرا سادات مشیر، زنی از محله طرقبه است که همسایه قالیباف بود دوران دبیرستان را به پایان نرسانده بود که روح الله خمینی، صیغه عقدشان را جاری کرد
انین زوج دارای سه فرزند به نام های الیاس، اسحاق و مریم است
الیاس پسر ارشد قالیباف فارغ التحصیل مدیریت بازرگانی در مقطع کارشناسی از یکی از دانشگاههای مالزی است و در حال حاضر عضو هیات مدیره موسسه مطبوعاتی سیمای مهر هستی است که روزنامه تهران امروز را منتشر می کند وی در آبان ماه ۱۳۸۶ با دختر یکی از فرماندهان سپاه ازدواج کرده است
عکس محمدباقر قالیباف و همسرش زهرا مشیر
فرمانده نیروی هوایی سپاه
در سال ۱۳۷۶ با حکم مقام معظم رهبری، به سمت فرماندهی نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب گردید وی برای سه سال فرمانده نیروی هوایی سپاه بود
نامه تهدید علیه خاتمی رئیس جمهور
حمله به کوی دانشگاه تهران ۱۸ تیر ۱۳۷۸ نیز در همان دوره فرماندهی وی بر نیروی هوایی رخ داد چند روز پس از ناآرامی های کوی دانشگاه تهران، روزنامه کیهان نامه محرمانه جمعی از فرماندهان سپاه به محمد خاتمی، رئیس جمهور را منتشر کرد
فرماندهان امضا کننده نامه به خاتمی نوشته بودند که کاسه صبر ایشان لبریز شده و اگر دولت ناآرامی ها را کنترل نکند، وارد عمل خواهند شد نام محمد باقر قالیباف، فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه پاسداران نیز در میان امضا کنندگان دیده می شود
فرماندهی نیروی انتظامی
یک سال پس از اعتراضات دانشجویی تیرماه ۱۳۷۸ لطفیان، فرمانده نیروی انتظامی از مقام خود استعفا داد و قالیباف در سال ۱۳۷۹ با حکم رهبری، جانشین وی شد
راهاندازی سامانه ۱۱۰ از ابتکارات قالیباف در این دوره محسوب می شود
محمدباقر قالیباف در کنار پسرش الیاس و نوه اش
طراح امنیت اخلاقی
قالیباف در مهرماه ۱۳۸۱ اعلام کرد طرح امنیت اخلاقی را تبیین خواهیم کرد و گفت : نیروی انتظامی مکلف است همراه با نخبگان دیگر دستگاهها، امنیت اخلاقی را توصیف و تبیین و الزامات آن را برای متخلفان از قانون اجرا کند او در سال ۱۳۸۳ درباره امنیت اخلاقی می گوید :
در بعضی اوقات در طرح مسئله بدحجابی شاید غلظت سیاسی آن از غلظت سؤ اخلاقی آن بیشتر باشد و من میخواهم بگویم که بیاییم نگاهمان را بالاتر بگیریم و دقیقتر به موضوع نگاه کنیم و قبل از هرچیز باید مرز بین حجاب و بدحجابی را طبق آئیننامه ترسیم کنیم چرا که لازمه زندگی شهروندی است
خلبانی
وی دوره های خلبانی را در فرانسه طی کرد . در امتحان خلبانی ایرباس شرکت کرده است، محمدباقر قالیباف هنوز هم خلبان شرکت هواپیمابری ایران ایر می باشد
عکس پدر و مادر محمدباقر قالیباف
انتخابات ریاست جمهوری ۸۴
قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری ایران سال ۱۳۸۶ وارد صحنه انتخابات شد و در اولین تجربخ انتخاباتی خود بیش از ۴ میلیون رای به دست آورد که پس از علی اکبر هاشمی رفسنجانی، محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی و بالاتر از چهره هایی چون مصطفی معین، علی لاریجانی و محسن مهرعلیزاده، قرار گرفت
شهرداری تهران
قالیباف در سال ۱۳۸۴ با رأی شورای اسلامی شهر تهران به عنوان شهردار پایتخت انتخاب و در سال ۱۳۸۸ نیز مجدداً با حکم این شورا در سمت خود ابقا شد
در انتخاب شهردار در سال ۹۲ محمدباقر قالیباف ۱۷ رأی و محسن هاشمی ۱۴ رأی را به خود اختصاص دادند و با این وجود، محمدباقر قالیباف بار دیگر شهردار تهران شد
خلبان محمدباقر قالیباف و عباس جدیدی و داریوش ارجمند
کتاب ها
دکتر قالیباف تالیفات و کتب ترجمه شده هم در پرونده خود دارند که از جمله :
حکومت محلی یا استراتژی توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران، منتشر شده توسط مؤسسه انتشارات امیرکبیر – ایران و دولت توسعهگرا، منتشر شده توسط مرکز انتشارات وزارت امور خارجه – خاورمیانه معاصر : تاریخ سیاسی پس از جنگ جهانی اول، منتشر شده توسط انتشارات قومس
ماجرای حمله گاز انبری
قالیباف خطاب به روحانی : خاطرم هست سال ۸۲ که بنده فرمانده نیروی انتظامی بودم و شما دبیر امنیت ملی بعد از هجده تیر که هر سال به مناسبت سالگرد آن دانشجویان داخل و بیرون مراسمی می گذاشتند در جلسه ای به شما آقای روحانی گفتم اجازه بدهید دفتر تحکیم وحدت مراسم بگیرد اما شما جناب روحانی گفتید: بابا دنبال دردسری ؟ ول کن. چه مجوزی ؟ بنده اصرار داشتم دانشجو باید حرف خودش را بزند
پاسخ روحانی : آقای قالیباف خیلی دلم نمی خواست بگویم اما شما مرا ناچار کردید، آنجا بحث این بود که شما می گفتید دانشجویان بیایند تا ما گاز انبری برنامه داریم تا کار را تمام کنیم، ما می گفتیم راه این نیست که مجوز بدهیم بعد گاز انبری آنها را دستگیر کنیم، راه این است که از ابتدا به آنها بگوییم یا مجوز نیست یا اگر هست بیایند کار خودشان را انجام دهند، تظاهرات کنند و مبدأ و انتها نیز معلوم باشد
عکس زهرا مشیر همسر محمدباقر قالیباف
بیوگرافی زهرا مشیر
زهرا مشیر متولد ۸ فروردین ۱۳۴۰ در طرقبه مشهد است
فارغ التحصیل لیسانس و دکترای رشته جامعه شناسی فرهنگی از دانشگاه علوم و تحقیقات آزاد اسلامی است و از سال ۱۳۹۰ تاکنون استادیاری این دانشگاه را برعهده دارد
فعالیت های زهرا مشیر
در مجتمع آموزشی رفاه مدتی تدریس کرده و کتابهایی مثل تبیین علل انحراف دختران را برای ناجا نوشته است. از دیگر سوابق پژوهشی او می توان به کتاب مدل تعاملی تحقیق و پژوهش برای سازمان مبتنی بر تجربه برنامه پژوهشی زنان و زندگی شهری اشاره کرد که نشر مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران، سال گذشته آن را منتشر کرده است
طرح هایش در شهرداری
همسر شهردار تهران، طراح مجموعههای فرهنگی ویژه بانوان در شهر با برندهایی مثل بوستان بانوان، مراکز ورزشی ویژه زنان، شهربانو و کوثر بوده است. او مدلی از توانمندسازی زنان سرپرست خانوار را هم دنبال کرده است و درباره ترک اعتیاد زنان معتاد به مواد مخدر هم کوشش هایی داشته است
مشاور امور بانوان شهردار تهران نیز می باشد
عکس و بیوگرافی کامل محمدباقر قالیباف و همسرش
وبسایت دکتر محمدباقر قالیباف