فک و فامیله داریم؟!
بابام از خونه رفت بیرون ماشین رو روشن کرد و رفت یه دیقه بعد دوباره صدای ماشین بلند شد و بوق های ممتد بابام . پریدم تو کوچه میگم چی شده بابا؟ میگه یعنی تو با این هیکل گندت نمی فهمی وقتی بوق می زنم یعنی گوشیمو جا گذاشتم وردار بیار!
خدا وکیلی راست میگه نمی دونم چرا اینو نفهمیدم! چند وقتیه خیلی خنگ شدم!!!
قربون بابای گلم برم!
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
…پسر داییم اومده خونمون سرو صورتش داغون کبود!! میگم احسان دعوا کردی ؟ میگه نه چطور میگم چرا انقدر کبود و زخمی صورتت؟؟! میگه نه کیسه کشیدم صورتمو میگن واسه پوست خوبه! ولی به همه میگم دعوا کردم سوتی نده!…ﺩﯾﺸﺐ ﻣﺪﯾﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﻡِ ﺩﺭِ
ﺧﻮﻧﻪ،
ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ!ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮﯼ
ﺩﺭ،ﻣﻨﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻫﻨﮕﻮ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ!
ﯾﻬﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﺍﻭﻥ ﻻﻣﺼﺒﻮ ﺧﻔﻪ ﺵ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ
زری میزنه ﺁﺧﻪ!
ﺑﺎﺑﺎﻡ icon neutral
ﻣﺪﯾﺮ icon neutral
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
همـــی چنـــد میــن پیــش یــه ســاندویــچ کـالبــاس درســت کــردم رفتــم تــو تــراس داشتـــم بـا گوشـــی با دوســتم حــرف میــزدم گفــت چــی مــیخوری گفتــم ســاندویــچ ولــی حیــف نوشــابه نیســـت یــه چنــد دقیــقه بــد دیــدم یــه نوشــابه بســته بــه طنــاب داره میـــاد جـلوم از تــراس طبـــقه بالا!!!!
دختــــر همسایمـــون تــو تــراس بود شنیـــده صــدامو بــد از بــالا میگـــه بگیـــر نوشـــابرو منــم هــی اصرار کــه نمـــیخوام مرســی شــوخــی کــردم عاطفـــه خانوووم اونـــم هــی می گفـــت نــه بگـــیر آخــر گفتــم :خــو لاعقــل بیــار پــاییـــن دره خــونه
آغـــا این بش برخـــور گف : اصـــــن نمــــیدمت پـــــــرو icon neutral
هیچـــی دیگـــه نوشابــــه رو کشـــید بالا
منـــم تو آ خــــرین لحظـــه با یـــه حـــرکت پـــرشــی که فک کنم عمـــرا یه دو میدانـــی کار المپـــک بتـــونه ایقـــد بپـــره !!!
پـــــریدم نوشــــابرو گـــرفتم :
همچین دخمـــل همسایـههــای با مــرامـــی داریـــم
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
دوستم زنگ زده خونمون بابام جواب داده:با حامد کار دارین؟الان صداش میکنم…حامد(مثلا صدای داد زدن)
من:بابا من که اینجام چرا انقد داد میزنی؟؟
بابام:خو میخام دوستت فک کنه خونمون انداز ه ۱۶تا خونس توام خیلی دوری!!!
من:o_O
دوستم پشت خط:O_O
اینم باباس ما داریم؟؟
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
عموم صبح از خواب بیدار شده دیده ساعت ۸:۳۵ دقیقست. یهو هول شد و بلند شد گفت تلویزیونو روشن کنین بزنین شبکه دو! گفتیم چرا؟ گفت اخبار ۲۰:۳۰ شروع شده. بدو بزن شبکه دو!!!
بعد که ما رو دید که داریم رو فرش می غلتیم و می خندیم، متوجه سوتیش شد و دوباره گرفت خوابید!
عموی عاشق اخباره ما داریم؟
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
…یکی از دوستام هف هش سال ( یعنی همون هفت هشت سال !) تکواندو کار میکرد. بعدش کم کم به کشتی علاقه مند شد و رفت کشتی. یه چار پین ماه ( یعنی همون چهار پنج ماه !) که گذشت، رفت و تو مسابقات کشتی قهرمانی شهرستان شرکت کرد. بعدازظهر روزی که اولین مسابقشو انجام داد بهش گفتیم چطور بود؟ گفت از مسابقات حذف شدم!
بعدا کاشف بعمل اومد که آقا وسط کشتی یه لگد خوابونده تو صورت حریفش طرفو ناکار کرده. حریفشو هم با برانکار بردن تو آمبولانس و بردنش بیمارستان!!!
خب چیکار کنه… هم اولین مسابقه کشتیش بود و هم تو فاز تکواندو بوده دیگه… خخخخخخخخخ
دوسته ما داریم؟!…
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
زنگ زدم تاکسی تلفنی که یه ماشین بفرستن برم باشگاه. آدرسو دادم (کوچه ی شهید بهشتی ۴۱). بعد نیم ساعت دیدم یارو تماس گرفته، خیلی هم شاکیه که آقا چرا وقتی زنگ میزنی نمیای؟ ما رو مسخره کردی؟! گفتم آقا من الان نیم ساعته سر کوچه هستم. یارو گفت پس چرا من شما رو نمیبینم؟ اینجا که کسی نیست!! گفتم شما الان کجایین؟ گفت سر کوچه ی شهید شریفی ۳۸ !
بعد از اینکه بهش گفتم کجام گفت آقا خب درست آدرس بده دیگه!
نمیدونم آخه چطوری بهشتی ۴۱ رو شریفی ۳۸ شنید؟!!!
راننده آژانسه داریم؟!!!…
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
مامانم عصری میگه ماشینو بردار بریم دور دور …
رفتیم تو ترافیک یه دختره وایساده سوار تاکسی شه .. مامانم میگه برو بگو مستقیم سوارش کن … میگم چرا ؟؟ میگه حرف گوش کن !
سوار کردم دختره رو … تا دختره نشسته مامانم میگه : عروس گلم دانشجویی ؟؟ دختره قرمز کرد منم نزدیک بود بزنم به جلوییم .. مامانمم برگشته خیلی خونسرد میگه کی واسه تو خواست ؟؟ واسه داداشت میخوام !!
دختره بنده خدا گفت بله سال آخرم .. خلاصه مامانم تلفن دختر رو گرفت icon smile از این به بعد مامانمو میبرم شماره بگیره واسم icon smile..
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
.من تو اتاقم یک بخاری کوچیک دارم
صبحا بابام ساعت ۵ بیدار میشه واسه نماز تا ۷ که میخواد بره سرکار بیداره
سروصدا که میکنه بماند میاد بخاطری منو رو شمک میذاره
میگم بابا چرا کم میکنی صبحا
میگه اولا صبح شده
دوما بلند شو درساتو بخون
یعنی تاحالا اینجوری قانع نشده بودم
من icon neutral
بابام icon biggrin
شرکت ملی گاز icon smile )
بابای صرفه جویی داریم ما !
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
خالمـــو و یکی ۲ تا از فامیلا با یکــی از همــسایه هـای قـدیمــی اومـدن خــونمــون بحــث شــون همـش درمــورد اینــه و اونـــه :
نمیـــدونم مــریــم طلاق میخـــواد
ســامــان پســـر اشـــرف زن نگرف؟؟؟
نــــدا اینـــا یکــی دیگــه نمیــخان بیــارن یــه دونــه بچــه کــــَمشونه ایــن یکــی تنــهاســت آخــــه!!!!
مــامــیم : وای بمـــیرم براش نمــــدونم icon smile
نمیــدونم فــولانی باز رفتــه آنتالیـــا
همیـــن بحثای خــاله زَنــَگــی
والا یـــه ساعته تشــنمــه جـــرعت نمیکــنم از پـذیـرایـــی رد شـــم بــرم آب بخــــورم میتــرســم بــه مامـــیم بگــن ایـــن خـــرس گنــده هنـو دانشگـــاش تمـــوم نشـــده؟؟؟
فک و فامیله داریـــــــــــــــم؟؟؟
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
دیروز بابام اومد خونه نیششم تا بنا گوش بازهمن:سلام بابا؛ چیه خوشحالی؟ بابام:سلام (با لبخند) هیچی با ماشینت تصادف کردم
من:شوخی میکنی!
بابام:نه جون بابا راس میگم
من:عه بابا یعنی چی شورشو دراوردی میدونی این چندمین باره!!!!!
حالا منم عصبانی داشتم صحنه رو ترک میکردم بابامم اومده منو بغل کرده با یه حالت غمیگن تو چشای من نگاه میکنه میگه :میخوای بری برو؛ فقط گیتارتو با خودت نبر
نه خدایی این باباس من دارم؟
ماشینه نازنینمو بگو !!!وای وای..
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
.داشتیم فیلم میدیدیم یه دفه یه صحنه خاک بر سری نشون داد!!!همه خاندان برگشتن منو نگاه کردن!
من:چیزی شده؟
بابام:بیا خانوم تحویل بگیر
مامانم:این چیههههههه؟
عمم:منصور(اسم بابام)فرزند ناخلفتو تحویل بگیر
ب خدا نه من روشن کردم نه این شبکه رو گرفتم.تازه مگه من گفتم اینو نشون بدن؟؟؟؟؟
فامیلن من دارم؟
منبع:pat-o-mat.coma